وبلاگ هــم انــدیشـی دینــی

صفحه اصلی عناوین مطالب تماس با من قالب وبلاگ Feed

تربیت کودک / پول تو جیبی

   بسم الله الرحمن الرحیم 

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

پول تو جیبی

یکی از اموری که در تربیت فرزندان ما نقش دارد، موضوع پول تو جیبی است. فرزندان ما از جهات مختلفی نیاز به پول تو جیبی دارند. توجه به فوائد پول توجیبی و نیز توجه به چگونگی پرداخت پول و مدیریت هزینه کردن آن می­تواند کمک شایسته­ای در این راستا به من بکند:

1. اگر برای کودکانمان خوراکی می­خریم، نباید تصور کنیم که دیگر نیازی به پول تو جیبی ندارند. کودکان ما دوست دارند خودشان به مغازه بروند و خوراکی دلخواهشان را از آنجا بخرند. اگر این کار را انجام ندهیم، ممکن است پول مورد نیاز خود را از راه­های غیر اخلاقی فراهم آورند و در این صورت علاوه بر آموختن دزدی و دروغگویی مبتلا به ولخرجی و زیاده­خواهی هم خواهند شد.

     2. فرزندان ما در مدرسه و در راه مدرسه با دوستانشان معاشرت دارند. این دوستان ممکن است تصمیم بگیرند برای خود خوراکی خاصی را بخرند و در کنار هم آن را بخورند. در این صورت فرزندان ما که از گرفتن پول تو  جیبی محروم شده، یا ممکن است هر بار خود را سربار یکی از دوستانشان کرده و عزت نفسشان را به باد دهند و یا ممکن است خجالت زده از جمع دوستان کناره گیری کرده و به انزوا کشیده شوند. حتی امکان دارد فرزندان ما راه سومی را انتخاب کنند و آن دزدیدن پول از خانه است که تبعات آن هم کمتر از دو مورد قبلی نیست.

     3. کودکان ما از همان ابتدا باید با پول آشنا شوند و بتوانند طریقه­ی استفاده­ی صحیح آن را بیاموزند. فرزندان ما باید بیاموزند که در هزینه کردن پول زیاده روی نکرده و مازاد بر نیازشان را پس انداز کنند. برخی از بچه­ها به محض اینکه پولی به دست می­آورند یک روزه تمام آن را صرف عیش و نوش خود کرده و برای روزهای دیگر خود چیزی نمی­گذارند. این اخلاق نه تنها در میان این کودکان، بلکه در میان برخی از بزرگسالان هم دیده می­شود که هنر پس انداز پول را از کودکی نیاموخته و آن را خرج امور بیهوده می­کنند.  

     4. علاوه بر این که در پرداخت پول توجیبی مبتلا به افراط و تفریط نمی­شویم، باید از متوسط پول توجیبی دانش آموزان مدرسه­ی فرزندانمان هم مطلع باشیم تا با در نظر گرفتن آن، به فرزندمان پول تو جیبی بدهیم. اگر پول تو جیبی فرزندانمان خیلی کمتر از پولی باشد که دانش آموزان دیگر به مدرسه می­آورند، ممکن است آنها نزد دوستان خود تحقیر شوند و اگر هم پول تو جیبی آنها خیلی بیشتر از مقداری باشد که دانش آموزان دیگر به مدرسه می­آورند ممکن است علاوه بر بالا رفتن آستانه­ی رضایتمندی و سطح توقع، مبتلا به عجب و تکبر هم بشوند. علاوه بر آن ممکن است برخی از دانش آموزان فرصت طلب به طمع پول فرزندانمان با آنها طرح دوستی ریخته و مشکلاتی برایشان فراهم آورند.

     5. روی پولها و پس اندازهای فرزندانمان نظارت داشته باشیم تا بدانیم پول تو جیبی خود را در چه راههایی مصرف می­کنند و با پس انداز خود چه می­کنند. اگر متوجه شدیم که در خریدهای خود دچار اشتباه شده­اند، آنها را راهنمایی کنیم.     

     6. چون فرزندان ما در ابتدا درک صحیحی از پس انداز ندارند، و ممکن یکباره پولهای خود را یکباره خرج کنند، باید به صورت روزانه به آنها پول بدهیم؛ اما به تدریج که درک بهتری پیدا کردند، پول روزانه را تبدیل به پول هفتگی کنیم تا بتوانند مدیریت هزینه کردن آن را بیاموزند و بعد که بزرگتر شدن می­توانیم پول را دو هفته یکبار و بلکه ماهی یکبار به آنها بدهیم. توجه داشته باشیم که اگر فرزندانمان پولهای خود را زودتر از موقع هزینه کردند، به هیچ وجه پول اضافه­ای به آنها ندهیم تا با چشیدن سختی بی پولی، مجبور شوند در هزینه­های بعدی خود مدیریت بهتری داشته باشند. 

     7. جهت تشویق فرزندانمان به پس انداز، می­توانیم حساب پس اندازی برای آنها باز کنیم و به ازای هر مقدار پس اندازی که دارند، مقداری هم به آنها هدیه بدهیم. 



[ دوشنبه 89/11/11 ] [ 5:49 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / ضرورت محبت به کودک

 بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

ضرورت محبت به کودک:

خداوند متعال فرزندان ما را همانند همه­ی انسانهای دیگر تشنه و شیفته­ی محبت خلق کرده است. همانگونه که فرزندان ما نیازمند به آب ، غذا، بهداشت و پوشاک هستند، نیازمند به محبت هم می­باشند. به همین جهت ما وظیفه داریم کانون خانواده­ی خود را سرشار از محبت کرده و فضایی عاطفی و صمیمی برای رشد آنان فراهم آوریم. محبت بهترین و مؤثرترین عامل در تربیت فرزندان ما به شمار رفته است، تا جایی که امیرالمؤمنین (علیه­السلام) فرمودند: بر تو واجب است که نسبت به فرزندت محبت و دلسوزی داشته باشی. همچنین محبت به فرزندان آنچنان برکاتی در زندگی ما خواهد داشت که امام صادق (علیه­السلام) می­فرمایند: خداوند به بنده­ی خود رحم می­کند به خاطر محبت زیادی که به فرزندش دارد.      

ذکر چند نکته در مورد محبت:

1.  برخی از والدین که گویا در قاموس رفتاری خود چیزی به عنوان محبت به فرزند نمی­شناسند، حتی از ذره­ای محبت هم به فرزند خود دریغ می­ورزند. این والدین گویا دوران کودکی خود را فراموش کرده­اند که چگونه مشتاق محبت پدر و مادر بودند! و حال که خود در جایگاه پدر و مادر قرار گرفته­اند، به احساسات کودکانه­ی فرزند خود پشت می­کنند. روزی پیامبر اکرم (صلی­الله­علیه­وآله) مردی را دیدند که می­گفت: هرگز کودکی را نبوسیده­ام! حضرت در واکنش به رفتار این مرد فرمودند: «این مرد از اهل آتش است».[1] در مقابل، عده­ی دیگری از والدین در محبت به فرزند خود دچار افراط و زیاده­روی شده و به گونه­ی دیگری به او ضرر می­رسانند. یکی از دوستان جریانی را بدین صورت برایم نقل می­کرد: در یکی از روستاها مردی بود که خیلی در مورد فرزندانش سخت می­گرفت و با آنها برخوردی سرد و خشن داشت. روزی یکی از کودکانش وارد باغی شد و بدون اجازه­ی صاحب باغ، از میوه­ی یکی از درختها چید. باغبان که جریان را دید کودک را تهدید کرد که جریان دزدی او را با پدرش در میان خواهد گذاشت. کودک که از پدر وحشت زیادی داشت، از ترس خود را حلق آویز کرد و از دنیا رفت. بعد از مرگ این کودک، پدرش متوجه اشتباهش شد و در تربیت فرزند دیگرش خشونت را کنار گذاشت. منتهی از این باب که «جاهل، یا در افراط است و یا در تفریط!»، بدون حساب در حقش محبت کرد تا جایی که فرزند دومش هم به دام اعتیاد افتاد و به گونه­ی دیگری از دستش رفت!

2.  کمبود در محبت موجب می­شود کودکان ما اعتماد به نفس خود را از دست داده و نتوانند شخصیت و عزت نفس خود را حفظ کنند. اگر فرزندان ما سیراب از جام محبت نشوند، و اگر کانون خانواده­ی ما نتواند نیازهای عاطفی کودکان ما را برآورده سازد، ممکن است برای جبران این خلأ عاطفی و حقارت درونی، دست به هر کار خطرناک و ناشایستی هم بزنند. آری! چرا برخی از نوجوانان کم سن و سال به سیگار و اعتیاد تمایل پیدا می­کنند؟ چرا برخی از دخترهای نوجوان در دام جوانان هوس­باز می­افتند؟ چرا برخی خود نمایی را پیشه­ی خود کرد و سعی دارند به گونه­ای خود را مطرح کنند؟ و هزاران چرای دیگر که می­توان یکی از مهمترین ریشه­های آنها را در کمبود محبت جستجو کرد.  

3.  افراط در محبت موجب خارج شدن کودکان ما از تعادل رفتاری است. این کودکان نه تنها اعتماد به نفس ندارند، بلکه مسئولیت گریز هم هستند. در این بی­مسئولیتی، تفاوتی بین مسئولیت بندگی خداوند و مسئولیتهای فردی و اجتماعی وجود ندارد. برخی از این کودکان علاوه بر ضعف ایمان و سستی در انجام عبادتهای شرعی، تن پرور و خودخواه هم می­باشند و توقع دارند دیگران ـ مخصوصا اعضای خانواده ـ از حق خود بگذرند تا در ناز و نعمت بیشتری به سر برند.

الف) یکی از نمونه­های این محبت افراطی داستان پیرزنی است که می­گفت: «پسری 18 ساله دارم که به هیچ صراطی مستقیم نیست. نه اهل نماز است و نه اهل ادب و نزاکت! وقتی خانه می­آید توقع دارد من پیرزن دربست در خدمتش باشم. خدا نکند که غذا مقداری شور یا بی نمک باشد. تا می­توان مرا کتک می­زند و هر چه از دهانش بیرون می­آید به من می­گوید و از خانه بیرون می­زند، چند ساعت بعد دوباره به خانه می­آید و روز از نو روزی از نو». جالب است که وقتی به این مادر گفتم، با فرزندان دیگرت صحبت کن که او را تحت فشار قرار دهند و به کار بدش اعتراض کنند. احساسات مادرانه­اش دوباره گل کرد و فقط گفت: «دلم نمی­آید»!

ب) خانمی می­گفت: پسری دارم 25 ساله که علاف و بی­کار در خانه نشسته است. وقتی به او می­گویم بلند شود و دنبال کاری برود، می­گوید: «تو برایم کار پیدا کن»! بعد هم طلبکارانه می­گوید: «همه­ی پدر و مادرها برای بچه­هایشان کار پیدا کرده­اند. شما برای من چه کار کرده­اید؟»! وقتی هم کاری برایش پیدا می­کنم یکی دو روز بعد، به بهانه­ای کارش را ترک می­کند و دوباره به خانه برمی­گردد. با سؤالات بیشتری که از این خانم داشتم متوجه شدم این خانم و همسرش با محبت­های بی­جا موجب شده­اند که فرزندشان نتواند روی پای خود بایستد و دل به دریای مشکلات بسپارد.

4.  همه­ی کودکان ما نیاز به محبت دارند؛ اما با توجه به ویژگی­های عاطفی دخترها، آنها عطش عاطفی بیشتری نسبت به پسرها دارند و همین عطش عاطفی می­­طلبد که محبت بیشتری در حق آنها داشته باشیم. نوع محبتی که پدر در حق فرزندانش دارد با نوع محبتی که مادر در حق آنها دارد متفاوت است. از طرفی دختر ما دوست دارد دست نوازش پدر را بر سر خود ببیند و سیراب از محبتش شود. حال اگر پدر از چنین محبتی در حق دخترش دریغ کند، ممکن است برای جبران این خلأ عاطفی در دام محبتهای دروغین دیگران افتاده و شیفته­ی نامحرم شود.

5.  برخی از والدین به اشتباه عین همان محبتی را که به دختر خود دارند در مورد پسر هم به کار می­گیرند، غافل از این که نوع محبت به دختر با نوع محبتی که به پسر داریم متفاوت است. دختر عاطفی است، لذا محبت بیشتری می­طلبد و پسر عقل محور است و باید نوع دیگری از محبت را بچشد. اعمال محبت دخترانه در مورد پسر، موجب سر در گمی و خروج او از تعادل رفتاری می­شود. چنین پسری نمی­تواند به سادگی خود را مرد زندگی ببیند و حتی در عبادتهای خود هم کاهل است. به عنوان نمونه خانواده­هایی هستند که چند دختر و پسر دارند. دخترهای این خانواده­ها اجتماعی، مؤمن و متدین هستند؛ اما پسر آنها غیر اجتماعی، بی­مسئولیت و غیر متدین است.

6.  محبت به کودک باید در راستای تربیت کودک باشد. این محبت گاه اقتضا می­کند که دست نوازش بر سرش بکشیم، گاه اقتضا می­کند که نصیحتش کنیم، گاه اقتضا می­کند خط و نشان برایش بکشیم و گاهی هم اقتضا می­کند که امر و نهیش کنیم.    

7.  منظور از زیاده­روی در محبت، محبت زیاد نیست، چرا که در بیان نورانی امام صادق (علیه­السلام) آمده است: «خداوند متعال به بنده­ی خود رحم می­کند به خاطر محبت شدیدی که به فرزندش دارد»؛[2]  بلکه منظور از افراط در محبت، عدم توجه به همه­ی نیازها کودک و تمرکز بیش از اندازه به بعضی از مصادیق محبت است. بدین صورت که گمان کنیم محبت صِرفا به معنای نوازش کودک و تحسین اوست، در حالی که محبت مصادیق دیگری هم دارد. ما با محبت فرزندانمان را نصیحت می­کنیم. با محبت امر و نهیشان می­کنیم و حتی با محبت آنها را تنبیه می­کنیم.

8.  یکی دیگر از مصادیق افراط در محبت این است که اجازه ندهیم فرزندانمان روی پای خود بایستند و از عهده­ی کارهای خود بر آیند. عده­ای از والدین بر این عقیده هستند اگر خود را در خدمت فرزندانشان قرار دهند و علی­رغم توانایی فرزندانشان در انجام برخی کارها، خود عهده دار انجام این کارها شوند، محبت خود به فرزند را رسانده­اند. در حالی که چنین کاری محصولی جز وابستگی فرزند، و پر توقع شدن او به بار نمی­آورد.  

9.  تمامی رفتارهایی که با فرزندمان داریم باید بر مبنای اصل محبت باشد. حتی اگر زمانی لازم شد که کودک خود را تنبیه کنیم باید باز هم محبت را فراموش نکرده و با در نظر گرفتن اصل محبت، فرزندمان را تنبیه کنیم. در این صورت هرگز به دنبال تحقیر شخصیتی او نخواهیم بود.

10. محبت واقعی به فرزند به این معناست که او را دوست داشته باشیم و به گونه­ای رفتار کنیم تا ضمن این که شیفته مظاهر دنیوی نمی­شود، در صراط مستقیم که راه شناخت و عبودیت خداوند است، قرار گیرد. چنین شخصی به تدریج تحصیل رضای الهی را در اولویت رفتاری خود قرار داده و هرگز رضای خداوند را به خوشایند دیگران نمی­فروشد تا خود را از زیانکاران نبیند. اگر پدر و مادری، فرزندان دلبند خود را در جاده­های تاریک گمراهی رها کرده و گامی در جهت هدایت آنها برنداند، دوستدار واقعی آنها نبوده و نمی­توانند خود را والدینی با محبت واقعی معرفی کنند. 

11. درست است که عقل هر انسانی او را به محبت در حق فرزندش فرا می­خواند اما از باب اهمیت فوق العاده­ی محبت به فرزند، معصومین (علیهم­السلام) به شیوه­های مختلف ما را تشویق به این امر می­کنند تا از انجام این وظیفه­ی انسانی و اسلامی غافل نباشیم.

پیامبر اکرم (صلی­الله­علیه­وآله) می­فرماید: کسی که فرزندش را ببوسد، خداوند برایش حسنه­ای می­نویسد و کسی که او را خشنود سازد، خداوند در روز قیامت ـ که همه در حراس هستند ـ او را خشنود خواهد ساخت.[3] 

امام صادق (علیه­السلام) هم فرمود: حضرت موسی (علیه­السلام) عرض کرد خدایا! کدام اعمال نزد تو با فضیلت­تر است؟ فرمود: محبت به کودکان … .[4]

پیامبر اکرم (صلی­الله­علیه­وآله) امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) را می­بوسیدند که مردی گفت: من ده فرزند دارم و هرگز آنها را نبوسیده­ام! پیامبر اکرم با شنیدن این سخن آنچنان غضبناک شدند که رنگ صورت مبارکشان سرخ شد. بعد به آن مرد گفتند: اگر به خاطر این کارت خداوند رحمت خود را از قلبت جدا کند چه خواهی کرد؟! از ما نیست کسی که به بچه­های کوچک رحم نکند و به بزرگترها احترام نگذارد.[5]  

لینک یادداشت در خبرگزاری: http://www.yazdfarda.com/news/31686.html



        [1]  . الکافی ج : 6 ص : 50  [2]  . الکافی ج : 6 ص : 50  [3]  . الکافی ج : 6 ص : 49   [4]  . بحار الأنوار، ج101، ص97.     [5]  . بحار الأنوار، ج43، ص282.



[ یکشنبه 89/11/10 ] [ 8:20 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / تنبیه کودک

 بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

تنبیه کودک

تنبیه یکی از ابزارهای تربیتی است که بدون در نظر گرفتن آن، ممکن است کار تربیت فرزند ما با مشکل مواجه شود و در مسیر تربیت او در بن­بست قرار گیریم. توجه داشته باشیم که وسیله­ی اصلی در کار تربیت، ابزار تشویق است و از تنبیه فقط به عنوان دارو و آن هم در مواقع بسیار استثنایی استفاده می­شود.

فرو گذاشتن چشمها به علامت ناراحتی، نگاه معنا دار به کودک، بی­توجهی به کودک برای مدت کوتاهی، قهر کردن با او، اخراج کودک به اتاق دیگر و دست آخر تنبیه بدنی، همگی می­توانند از مصادیق تنبیه به شمار آیند.    

هدف از تنبیه، تحقیر شخصیت کودکمان نیست. ما به هیچ عنوان اجازه نداریم شخصیت فرزندمان را خرد کرده و عزت نفس او را از پایمال کنیم؛ بلکه هدف از تنبیه، قرار دادن کودک در بستری است تا بتواند به تعادل رفتاری و شخصیتی برسد. تنبیه باعث می­شود که فرزند در شرایطی که از تعادل رفتاری خارج شده مقداری تحت فشار قرار گیرد. کودک ما در اثر این فشار از دورن با خودش درگیر می­شود و در اثر فشاری که متحمل می­شود، می­تواند تصمیم درستی برای راه و روش خود بگیرد و کارهای اشتباه خود را کنار بگذارد. برخی از والدین بدون در نظر گرفتن هدف اساسی از تنبیه کودک، گمان می­کنند تنبیه وسیله­ای برای خنک کردن دل و ابراز خشم نسبت کار زشت فرزند است. این نگرش به تنبیه به هیچ وجه صحیح نبوده و در دراز مدت صدمات جبران ناپذیری در روحیه­ی فرزند ما به جای خواهد گذاشت.

ذکر چند نکته:    

1. والدینی که تنبیه را در اولویت کار تربیتی خود قرار می­دهند یا اینکه به وفور از آن استفاده می­کنند، بیش از هر چیز به عجز و ناتوانی خود در تربیت صحیح فرزند اعتراف کرده­اند. این والدین که صبر و حوصله­ی لازم برای تربیت فرزند خود را ندارند با توسل به زور، قرار دادن کودک در فشارهای روانی، و حتی تنبیه کودک در صدد آن هستند تا خیلی زود به نتیجه­ی دلخواه خود در تربیت فرزنداشان دست پیدا کنند. فرزندان این والدین به خاطر نجات از این فشارها، به صورت کاملا تصنعی خود را کودکانی با ادب جلوه می­دهند، اما در درون خود نه تنها انگیزه­ای برای کنار گذاشتن کارهای زشت و ناپسند نمی­بینند، بلکه در تلاشند تا به دور از چشم والدین، فرصتی بدست آورند تا دوباره اقدام به کارهای اشتباه گذشته کنند و بیش از این در حسرت انجام این کارها نمانند.

2. یکی از دلایل متوسل شدن زود هنگام والدین به تنبیه و فشارهای ناشی از آن، کم حوصله­گی آنها در تربیت فرزند و میل به دستیابی سریع به نتیجه­ی تربیتی دلخواه در حق فرزندانشان است. خوب است به این مطلب توجه کنیم که کار تربیت اصولی فرزند، زمان­بَر و طولانی مدت است و هرگز نباید انتظار داشت که در کوتاه مدت به همه­ی اهداف تربیتی خود برسیم. بیشتر اهدافی که در ظرف زمانی بسیار کوتاه به نتیجه برسند، به دلیل این که پشتوانه­ی استواری ندارند مقطعی و زود گذر خواهند بود و همانند ساختمانی می­شوند که بدون توجه به اصول مهندسی، بر روی شن و ماسه بنا شده باشد.

3. هدف از تنبیه، تربیت کودک است، نه وسیله­ای برای ابراز خشم و خنک کردن دل! تنبیهی که برخواسته از غضب باشد، نه تنها اثر چندانی، بر روی کودک ندارد، بلکه موجب بروز صدمات جبران ناپذیری در رفتار فرزندان ما خواهد شد. 

4. تنبیه با تحقیر کودک کاملا متفاوت است. غرض ما از تنبیه تحقیر کودکمان نیست و ما به هیچ عنوان اجازه نداریم او را تحقیر کرده و شخصیت و عزّت نفسش را زیر سؤال ببریم. 

5. اگر کودک را تنبیه می­کنیم باید علت تنبیه شدن خود را بداند تا ضمن آن که خود را بی­گناه و مظلوم نمی­بیند، در صدد رفع مشکل خود بر آید.

6. تا زمانی که امکان دارد با محبت و صحبت منطقی با فرزندانمان رفتار کنیم و آنها را متوجه اشتباهشان نماییم، هرگز از ابزار تنبیه استفاده نکنیم هر چند که این تنبیه در حدّ یک نگاه معنا دار باشد. اگر لازم شد که آنها را تنبیه کنیم، مراقب باشیم که از حداقل ابزار تنبیهی استفاده کنیم و بدون جهت از ابزارهای سخت­تر استفاده نکنیم.  

7. اگر لازم شد برای مدتی با فرزندمان صحبت نکنیم و یا او را به اتاقی دیگر بفرستیم، حتما ظرفیت او را در نظر بگیریم و بیش از اندازه به این کار ادامه ندهیم. چرا که در این صورت یا ممکن است کودک ما به شرایط جدید عادت کند و کار ما بدون نتیجه بماند و یا ممکن است که کودک صدمه­ی عاطفی شدیدی ببیند و مشکل پیچیده­تر شود.  

8. توجه داشته باشیم که در تنبیه بدنی، نباید صدمه­ای به جسم کودک خود وارد کنیم. تنبیه بدنی همانند دارویی حساس و ویژه است که دارای عوارض جانبی هم می­باشد. پر واضح است که در استفاده از چنین دارویی باید دو اصل مهم مورد توجه قرار گیرد. اوّل این که تا یقین نکنیم برای اصلاح کار کودکمان راه دیگری نیست نباید از آن استفاده کنیم. دوم این که با توجه به عوارض آن، نوع استفاده باید در حداقل ممکن بوده و زیاده روی نکنیم. 

9. استفاده­ی بی مورد یا بیش از اندازه از تنبیه بدنی عواقب سنگینی برای کودکان ما دارد که به برخی از آنها اشاره می­شود

   الف) موجب از بین رفتن شخصیت و عزّت نفس کودک ما می­شود. در چنین مواردی کودک ما خود را موجودی کوچک، خوار و توسری خور می­بیند که آمادگی پذیرش هر نوع ذلت و خواری را دارد.   

    ب) موجب بروز ترس و دلهره در فرزند و از بین رفتن اعتماد به نفس او می­شود.  

    ج) این تنبیه موجب می­شود تا کودک ما خودش را مظلوم و والدینش را ظالم ببیند. نتیجه­ی چنین بینشی در فرزند ما این است که در واقع به جای آن که با درون خود درگیر شود و کار زشتش را کنار بگذارد، به دنبال تقویت حسنفرت و انتقام جویی رفته و حتی بالجبازی به کار زشتش ادامه دهد  

    د) موجب می­شود که فرزند ما ارزش و احترامی برای خودش قائل نباشد و احساس کند که اگر در مواردی با او به زبان خوش صحبت می­کنم و او را از انجام کاری منع می­کنیم، کار چندان مهمی نیست و می­تواند به گفته­ی ما اعتنایی نکند.     



[ پنج شنبه 89/11/7 ] [ 11:9 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / با رفتارهای شایسته، فرزندان خود را تکریم کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

با رفتارهای شایسته، فرزندان خود را تکریم کنیم  

یکی از مهمترین وظایف ما در قبال فرزندانمان، تکریم شخصیتی آنهاست. تکریم شخصیت مهمترین عاملی است که موجب دوری فرزندان ما از هر گونه پستی و تن دادن به گناه و معصیت می­شود. وقتی فرزندان ما کرامت نفس پیدا کردند، در جاده­ای قرار گرفته­اند که به تدریج خود را در قله­ای از شخصیت خواهند دید و از آن جایگاه بالا به خود و دنیا می­نگرند. آنها واقعیت دنیا را که از پستی و حقارت گرفته شده خواهند دید و شخصیت و کرامت خود را ـ که عطیه­ای الهی است ـ به جلوه­های زود گذر و پوچ دنیا نخواهند فروخت. چنین شخصی خود را بالاتر و بزرگتر از آن می­بینند که دل به دنیای فانی ببندند. به همین دلیل به تدریج حب دنیا که منشأ تمام خطاهاست از وجودشان بیرون خواهد رفت و شیفته­ی فضائل اخلاقی و کرامات معنوی خواهند شد. اما اگر فرزندان ما کرامت نفس خود را از دست بدهند با دنیا که از ریشه­ی «دُنُوّ» و پستی است هم آغوش شده و به تدریج آمادگی پذیرش هرگونه پستی و بی شخصییتی را بدست خواهند آورد.

با این بیان روشن می­شود که اگر بتوانیم با امید به الطاف الهی فرزندانمان را در سیر کرامت نفس قرار دهیم، بزرگترین خدمت را در حق آنها کرده­ایم و اگر با آنها به گونه­ای رفتار کردیم که عزت و کرامت نفسشان را از دست بدهند، بزرگترین خیانت را در حقشان مرتکب شده و عاق فرزندان خود خواهیم شد.

ذکر چند نکته: (راه­کارها و موانع)  

1. تا زمانی که خود ما به کرامت نفس نرسیده و بویی از آن نبرده باشیم، به سادگی نمی­توانیم چنین فرزندانی تربیت کنیم. به همین دلیل است که اساتید اخلاق و تربیت، زمان مناسب برای تربیت فرزند را چندین سال قبل از تولد او می­دانند. یعنی ما باید خود به تعادل اخلاقی و رفتاری رسیده باشیم و از گناه و معصیت دور باشیم تا بتوانیم حق تربیتی فرزندانمان را آنگونه که باید ادا کنیم. والدینی که با گناه و معصیت، چوب حراج به کرامت نفس خود می­زنند، والدینی که قدرت کنترل چشم و زبان خود را ندارند، والدینی که هنوز در دام هوای نفس خود گرفتارند، چگونه می­توانند فرزندانی تربیت کنند که در مسیر کرامت نفس و فضایل اخلاقی گام برداند!

2. پیش نیاز بعدی برای تربیت کریمانه­ی فرزندانمان، محبت در حق آنهاست. یعنی باید آنها را دوست داشته باشیم و رفتارهای خود را بر مبنای همین محبت قرار دهیم تا در نتیجه بتوانیم برخوردی کریمانه با آنها داشته باشیم.

3. هر چند که فرزندان ما تجربه­ی خاصی برای زندگی ندارند و باید تحت نظارت دقیق ما بزرگ شوند، اما باید بپذیریم که آنها عضوی از اعضای خانواده­ی ما هستند و حق دارند جایگاه واقعی خود را در خانه پیدا کنند. ما باید این حق فرزندانمان را به رسمیت بشماریم و به آنها اجازه بدهیم که در خانه و در کنار والدینشان به راحتی صحبت کنند، سؤال بپرسند، اشکال بگیرند، بازی و شوخی کنند و بدون این که دغدغه­ای به خود راه بدهند، کارهای مربوط به خود را با آرامش انجام دهند.

4. فرزندان ما خانه و محل زندگی خود را آشیانه و مأمن خود می­بینند. آنها در کانون گرم خانواده به آرامش می­رسند و با اطمینان خاطر به بازی و انجام وظایف خود می­پردازند. باید بدانیم که کودکان ما با روح لطیف و افکار کودکانه­ای که دارند به هیچ وجه توان درک و تحمل مشاجرات و اختلافهای ما را ندارند. مراقب باشیم که اگر با همسرخود اختلافی داریم تا جایی که شده اختلاف خود را نزد کودکانمان مطرح نکنیم و نزد آنها از یکدیگر ایراد نگیریم. این کار نه تنها موجب می­شود که کودک ما نسبت به یکی از پدر و مادر یا هر دو آنها بی اطمینان شوند و در الگو دهی آنها تردید کنند؛ بلکه موجب می­شود که آشیانه­ی گرم خود را در معرض خطر تند بادهای اختلاف و دوگانه­گی والدین ببیند و در یک لحظه آروزهای کودکانه­ی خود را بر باد رفته رفته بینند.

5. هر از چند گاهی فرزندان خود را در آغوش بگیریم. آنها را به خود بچسبانیم و صورتشان را ببوسیم. به آنها بگوییم فرزندان خوب و با ادبی هستند و از این که چنین فرزندانی داریم خوشحالیم خدا را شکر می­کنیم.  

6. مراقب باشیم که فرزندانمان نسبت به خود واقع بین باشند. نه مبتلا به توهم خود برتر بینی شوند و نه دچار خود کم بینی و حقارت گردند. به همین دلیل در تعریف از فرزندانمان زیاده روی نکنیم و در نکوهش او طوری رفتار نکنیم که استعدادهای درونی او را تضعیف کنیم. چه اینکه برخی از والدین آنقدر از فرزندان خود تعریف و تمجید می­کنند که آنها گمان می­کنند از دماغ فیل افتاده­اند و برخی دیگر آنقدر خطاها و اشتباهاتشان را بزرگ جلوه می­دهند، که خود را موجودی دست و پا چلفتی و بی مصرف می­بینند.

7. دین مبین اسلام به ما آموخته است که وقتی یک انسان کار زشت و ناپسندی انجام داد، بین آن کار زشت و شخصیت او تفکیک قائل شویم. یعنی از کار زشتش متنفر شویم، اما کوچکترین توهینی به شخصیت او نکنیم. با توجه به این مطلب، اگر فرزند ما خطاهایی هر چند بزرگ هم انجام داد، به هیچ وجه اجازه­ی توهین و لگدمال کردن شخصیت آنها نداریم و تنها باید کار زشتشان را تقبیح کنیم. (تذکر: گاهی شیطان بیرونی، انسان را فریب می­دهد. در این صورت می­توان بین آن شخص و گناهش تفکیک قائل شد. یعنی کارش را بد می­دانیم؛ اما شخصیتش را لگد مال نمی­کنیم. اما گاهی انسان در رذایل اخلاقی تا جایی پیش می­رسد که از درون برای خودش شیطانی می­شود. چنین شخصی در واقع شخصیتش با گناه یکی شده و به خاطر این اتحاد، علاوه بر گناه و معصیتش خودش را هم تقبیح می­کنیم)  

8. وقتی کودک خطایی انجام داد برخی از والدین با عصبانیت اقدام به تنبیه کودک خود کرده یا اینکه با الفاظ زشت به شخصیتش توهین می­کنند. این کار موجب می­شود که کرامت نفس کودک در معرض تهدید جدی قرار گیرد و لطمه­ای سنگین به شخصیتش وارد آید. باید مراقب باشیم که هنگام عصبانیت به هیچ وجه با کودکان خود برخورد نکنیم و به دنبال اصلاح رفتار آنها نباشیم، چرا که در این صورت پیش از آن که به دنبال اصلاح کودک خود باشیم به دنبال تشفّی خاطر و پاسخگویی به هوای نفس خود خواهیم بود.     

9. عزت و کرامت نفسی که فرزند ما دارد، سرمایه­ی گرانبهایی برای اوست که موجب دوری او از هرگونه انحراف و پستی خواهد بود. هنگامی که اشتباهی در کودکمان دیدیم هرگز با الفاظ زشت و رفتار زننده با او برخورد نکنیم. این کار موجب می­شود که با دست خود فرزندمان را از قله­ی عزّت و کرامت به زیر بکشیم و به جای آنکه او را تربیت کنیم زمینه­ی افتادن او در دام خطاها و اشتباهات بیشتر را فراهم آوریم. وقتی فرزند ما خود را دارای عزّت و کرامت نفس دید، به شدن مراقب است تا این سرمایه­ی بزرگ خود را به آسانی از دست ندهد. همین سرمایه، کمک وافری در مسیر تربیت فرزندمان به ما می­کند و کار تربیت او را تا حد مطلوبی هموارتر خواهد نمود.

10. بهترین برخورد با کودکمان در برابر خطاهایش آن است که به گونه­ای او را متوجه خطایش کنیم تا با خود درگیر شود و با بهره­گیری از عزت و کرامت نفس خود بتواند تصمیمی جدی برای ترک اشتباهاتش بگیرد. حال اگر در مقابل رفتارهای بد فرزندمان بخواهیم به گونه­ای افراطی با او برخورد کنیم در واقع کودک ما پیش از آن که خود را گناه کار ببیند، احساس می­کند که مورد ظلم و ستم قرار گرفته و با این اندیشه نه تنها بر سر حل مشکلش با خود درگیر نمی­شود بلکه در اندیشه­اش، خود را طلبکار و مظلوم هم خواهد دید.    

11. سطح انتظارات خود از فرزندانمان را در چارچوب ویژگیهای سنی و توانمندیهای آنها قرار دهیم. باید از کودکانمان انتظار رفتار یک شخص با تجربه و پخته را نداشته باشیم. چرا که در این صورت به خاطر رفتارهای کودکانه­اش مدام او را در معرض فشار قرار خواهیم داد و همواره بدون علت او را سرزنش خواهیم کرد. مراقب باشیم که توانمندی­های فرزندانمان را با توانمندی­های خودمان مقایسه نکنیم تا بتوانیم مطابق با تلاشی که داشته­اند آنها را تشویق کنیم.  



[ دوشنبه 89/11/4 ] [ 10:36 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / اسباب بازی

 بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

اسباب بازی کودک

بازی و اسباب بازی لازمه­ی دوران کودکی و شکوفا کننده­ی استعدادهای کودک ماست. بازی باعث می­شود که کودک ما خلاقیت بهتری پیدا کند و در حین بازی علاوه بر شناخت محیط اطراف خود، طریقه­ی تعامل با دیگران و استفاده­ی صحیح از وسایل زندگی را هم فرا می­گیرد. ضرورت بازی در دوران کودکی تا حدی است که حتی ائمه­ی معصومین (علیهم­السلام) که از هرگونه عیب و نقص منزّه بوده و در میان مخلوقات از جهت کمالات وجودی، همتایی ندارند در دوران کودکی خود، مشغول به بازی هم می­شدند.   

باید توجه داشته باشیم که همانگونه که اسباب بازی مناسب، کودک ما را در مسیر رشد و ترقی قرار می­دهد، اسباب بازی نامناسب هم می­تواند موجب توقف کودک ما شده و حتی ممکن است زمینه­ی انحراف آنها

 ذکر چند نکته درمورد اسباب بازی

1.  عده­ای از والدین، بدون جهت در خرید اسباب بازی مناسب کودکشان کوتاهی می­کنند. توجه داشته باشیم که مهمتر از پول، شکوفا شدن استعدادهای درونی فرزندانمان و حفظ عزت و شخصیت اوست. اگر به اندازه­ی کافی برای فرزندانمان اسباب بازی نخریم، ممکن است دوران کودکی خود را در حسرت داشتن اسباب بازی­هایی که در دست دیگران می­بینند بگذرانند و همواره در معاشرت با آنها احساس حقارت کنند. پس شایسته است که در حد توان و شأنی که داریم اسباب بازیهای مناسبی برای فرزندانمان خریداری کنیم.  

2.  اسباب بازی نقش به سزایی در تربیت فرزند ما و همچنین جهت دهی فکری او ایفا می­کند. دنیای غرب هم از این تأثیر غافل نبوده و در ساخت برخی از عروسکها و اسباب بازی­ها همین تأثیر گذاری را لحاظ کرده است. در واقع غرب دنیا گرا، به وسیله­ی اسباب بازی عقاید بی­پایه­ی خود را به کودکان ما آموزش می­دهد و سعی می­کند فرهنگ برهنگی و دنیا پرستی خود را به کودکان معصوم ما تلقین کند. عروسک باربی و عروسکهای رقاصه و موزیک دار نمونه­های عینی این کار ضد اخلاقی است. پس هنگام خرید اسباب بازی برای کودکانمان دقت لازم را داشته باشیم.  

3.  گاهی کودکان ما در نگهداری اسباب بازی خود دقت لازم را به خرج نداده و بدون جهت آنها را خراب کنند. در این صورت دقت داشته باشیم که کم دقتی در مراقبت از اسباب بازی در روحیه­ی فرزندمان نهادینه نشود و موجب بی­مبالاتی او در استفاده­ی صحیح از وسایل شخصی خود نگردد. در چنین مواقعی ـ مخصوصا اگر فرزندمان این کار را تکرار کرد ـ باید به او تذکر بدهیم و بلافاصه برایش اسباب بازی نخریم تا اینکه قدر وسیله­ی خود را بهتر دانسته و با خود تصمیم بگیرد که دیگر کم دقتی نداشته باشد.  

4.  محبت به فرزند به این نیست که اسباب بازیهای گران قیمت و تجملاتی برای او بخریم، بلکه محبت به این است که اسباب بازی­هایی برای کودکمان تهیه کنیم که بیش از هر چیز در رشد و شکوفایی استعدادهای او مفید باشند. بهترین اسباب بازی آن است که قوه­ی تخیل و تفکر کودک ما را تحریک کند و بتواند با آن جذابترین بازیها را داشته باشد. گاهی اوقات بچه­ها با یک چوب معمولی چنان بازیهای شیرینی می­کنند که با اسباب بازی­های گران قیمت چنین نمی­کنند.  

5.  به فرزندانمان کمک کنیم که اسباب بازی­های کهنه و قدیمی خود را تعمیر و ترمیم کنند تا دوباره با آنها بازی کنند. این کار ما فوائدی دارد که به سه نمونه از آنها اشاره می­شود: (1) کودکانمان به صورت غیر مستقیم بر نگهداری از اسباب بازی­های خود تشویق شوند. (2)  فرزندانمان طریقه­ی نگهداری و تعمیر اسباب بازیهای خود را می­آموزند. (3) موجب ازدیاد محبت فرزندانمان به ما و همچنین تکریم اوست. گاهی اوقات کودکان ما از برخی اسباب بازیهای خود خاطرات خاصی دارند که به هیچ نحوی حاضر به کنار گذاشتن آنها نیستند. دختر بچه­ای را دیدم که علی رغم داشتن عروسکهای بسیار زیبا، بیشترین وقت بازی خود را با عروسک کهنه و زوار در رفته­اش سپری می­کرد. حال وقتی شما به جای دور انداختن این عروسک به او کمک کنیم تا عروسکش را تعمیر کند و لباس جدید برایش بدوزیم، در این صورت هم برای خواسته­اش ارزش قائل شده­ایم و هم کاری کرده­ایم که فرزندمان ما را دوست داشته باشد و به ما اعتماد نماید.  

6.  برخی از والدین در خرید اسباب بازی برای کودکانشان دچار زیاده روی شده و بیش از حد نیاز کودک برایش خرید می­کنند. وقتی داخل اطاق این نوع بچه­ها می­شویم کلکسیونی از انواع و اقسام عروسکها، ماشینها و اسباب بازی­های دیگر می­بینیم. این نحوه نگرش به اسباب بازی کودک، خطرات خاصی دارد که به برخی از آنها اشاره می­شود:

الف ـ بهره نبردن از اسباب بازی: وقتی کودک ما با اسباب بازی خود بازی می­کند، قوه­ی تخیل خود را به کار گرفته و با استفاده از آن بازیهای مختلف و متنوعی را ابتداع می­کند. او می­آموزد که چگونه با اسباب بازی­های خود بازی جذابی داشته باشد. وقتی از یک بازی خسته شد با به کار گیری فکر و تخیل خود شیوه­ی دیگری را به کار می­گیرد و مدتی هم با آن شیوه به بازی می­پردازد. این اتفاقات زمانی رخ خواهد داد که کودکان ما متمرکز در اسباب بازی خود شوند؛ اما وقتی والدین، اطراف کودک خود را غرق در انواع و اقسام اسباب بازیها می­نمایند در حقیقت فرصت تمرکز روی اسباب بازی خاص را از او گرفته­اند. کودک ما با بدست آوردن اسباب بازی جدید، اسباب بازی قدیمی را رها می­کند و مشغول بازی با اسباب بازی جدید می­گردد. همین که می­­خواهد با آن انس بگیرد، اسباب بازی دیگری چشم او را روشن می­کند و خلاصه هر از چند روزی خود را با اسباب بازی جدیدی سرگرم می­کند. با زیاد شدن اسباب بازی­ها کودک ما سر در گم می­شود که بالأخره با کدامیک بازی کند و روی کدامیک از آنها متمرکز گردد. همین مسأله­ی ساده باعث می­شود که کودک ما همه­ی اسباب بازی­های خود را رها کرده و بگوید این اسباب بازی­ها را دوست ندارم. والدین دلسوز اما ناآگاه! به گمان اینکه هنوز نتوانسته­اند نیاز کودک خود به اسباب بازی را فراهم آورند برای حل مشکل باز هم دست به خرید اسباب بازی جدیدی می­زنند!   

ب ـ تنوع طلبی منفی: با خرید بیش از اندازه­ی اسباب بازی، کودک ما دچار تنوع طلبی افراطی می­شود. نهادینه شدن این امر برای آینده­ی کودک ما بسیار خطرناک است تا جایی که، دوستان خود را خیلی زود از دست می­دهد. نمی­تواند برای مدتی طولانی وسایل شخصی خود را نگه دارد و از آنها استفاده کند. این کودک وسایل زندگی خود را پیش از آن که خراب و غیر قابل استفاده شوند دور می­اندازد و به دنبال خرید وسایل دیگری می­رود. و بسیاری از مشکلات دیگر که مبتلا به آن خواهد شد.     

ج ـ اسراف: کودکان ما برای بازی نیاز به چند نوع اسباب بازی دارند. حال وقتی دیدند که چند برابر نیاز واقعی آنها برایشان اسباب بازی خریده­ایم به تدریج عادت می­کنند که در سایر نیازهای زندگی خود هم اینگونه رفتار کنند.    

د ـ تجمل گرایی: کودکی که در اطرافش پر از اسباب بازی­های لوکس و گران قیمت است دیگربه اسباب بازی­های ساده و ارزان توجهی ندارد و با آنها نمی­تواند بازی کند. این کودک به تدریج که بزرگتر می­شود در سایر نیازهای زندگی خود هم به دنبال مدل­های لوکس و گران قیمت خواهد بود. 

هـ ـ تحقیر دیگران: کودکی که بیش از نیاز خود اسباب بازی داشته باشد، ممکن است از حالت تعادل رفتاری خارج شده و هم سن و سالان خود را که نسبت به اسباب بازی­های کمتری دارند، حقیر وکوچک بشمارد و به آنها با دیدی متکبرانه نگاه کند.   

7.  اسباب بازی وسیله­ی بازی کودک است. پس اگر می­خواهیم اسباب بازی کودک را در ویترین منزل نگاه داشته و او را در حسرت بازی با آن نگاه داریم، بهتر است که اصلا چنین اسباب بازی­ای را نخریم و باعث اذیت و آزار فرزندمان نشویم. 

8.  توجه داشته باشیم که گاهی پدر بزرگها و مادر بزرگها و دیگر اقوام نزدیک اتاق کوچک فرزند ما را پر از اسباب بازی­های مختلف می­کنند. در این صورت می­توانیم حقیقت موضوع را به آنها بگوییم و بگوییم که کودکمان به اندازه­ی کافی اسباب بازی دارد و اگر هم زمانی نیاز به اسباب بازی داشت ملاکهای اسباب بازیهایی که کودک شما می­تواند با آن­ها بازی کند به آنها بدهید تا هر نوع اسباب بازی را برای فرزندان شما نخرند. البته توجه داشته باشیم که اگر یکی از اقوام به کودکمان اسباب بازی نامناسبی هدیه داد ضمن تشکر هرگز به فرزندمان در اولین فرصت مناسب اسباب بازی را از دسترس فرزندمان دور کنیم تا دچار مشکلات ناشی از آن نشود.   

لینک یادداشت در خبرگزاری: http://www.yazdfarda.com/news/31318.html 



[ شنبه 89/11/2 ] [ 12:4 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / راهکارهای عملی برای تشویق کودکانمان به نماز

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

راهکارهای عملی برای تشویق کودکانمان به نماز

گام اوّل ـ برای ترغیب کودکان به نماز، باید خودمان توجه داشته باشیم که نماز در رأس اعمال واجب قرار دارد و آن را در اولویت کارهای خود قرار دهیم. 

گام دوم ـ کودکانمان را دوست داشته باشیم و به آنها محبت کنیم. اگر چنین کنیم کودکان با میل و اشتیاق بیشتری به تقلید از کارهای ما بر می­آیند و سعی می­کنند همانند ما رفتار کنند. آنها وقتی نماز را به عنوان یک ارزش و یک اولویت در زندگی ما ببینند، دوست دارند همانند ما نماز بخوانند و آداب آن را رعایت کنند.

گام سوم ـ اقامه­ی نماز وظیفه­ای دینی است. علت کوتاهی برخی از جوانان و نوجوانان ما در نماز، فرا نگرفتن حس مسئولیت پذیری و عادت به فرار از مسئولیت در دوران کودکی است. بنابراین شایسته است که همواره مسئولیتهایی به عهده­ی کودکانمان بگذاریم تا از همان دوران کودکی بیاموزند مسئولیتی دارند و باید مسئولیتهای خود را با دقت انجام دهند.        

گام چهارم ـ آنچه که بیش از نماز خواندن کودکان خردسال ما اهمیت دارد، تقویت عشق و علاقه­ی آنها به نماز است. لذا باید به گونه­ای رفتار کنیم که پیوسته شیرینی نماز در کام آن­ها بماند و با افراط و زیاده روی، به نماز به عنوان کاری سخت و طاقت فرسا نگاه نکنند. مخصوصا والدینی که موفق به خواندن نمازهای نافله هم هستند باید مراقب باشند که فرزندشان پا به پای آنها همه­ی نمازهای واجب و نافله را نخواند و بیش از اندازه خود را به زحمت نیندازد.  

گام پنجم ـ در این گام باید به این اصل مهم پایبند باشیم که نماز نخواندن کودک خردسال ما کاری زشت نیست، چرا که هنوز به سن تکلیف نرسیده است؛ اما نماز خواندنش کاری بسیار زیبا و قابل تحسین است. بدین معنا که اگر کودک ما به خاطر شیطنتهای کودکانه گاهی نماز نخواند به او با دید منفی نگاه نکنیم؛ اما وقتی که نماز خواند محبت خود را در حق او بیشتر کنید. ثمره­ی توجه به این اصل آن است که کودک ما برای نماز خواندن خود را در معرض فشارهای روانی نخواهد دید، لذا با اختیار و اشتیاق به سوی نماز گام برمی­دارد.

گام ششم ـ کودکانمان را در این مسیر همواره تشویق کنیم. این تشویقها باید به گونه­ای باشند که اشتیاق کودک را روز به روز به نماز بیشتر کنند. در تشویق کودکانمان به نماز باید از تشویقهای درونی حداکثر استفاده را ببریم. بدین معنا که آنها را به خاطر نمازشان تکریم کرده و ارزش کارشان را به آنها گوشزد کنیم. کودکانمان را به خاطر انجام این فریضه­ی الهی ببوسیم و برخی اوقات از کار خوبشان نزد دیگران تعریف کنیم. برای تشویق کودکانمان به نماز می­توان استفاده­ای حداقلی از تشویقهای بیرونی هم داشته باشیم. بدین معنا که به آنها هدیه بدهیم و یا اینکه گاهی اوقات پول تو جیبی بیشتری به آنها بدهیم. در تشویقهای بیرونی باید در انتخاب کمّ و کیف آن ظرفیت کودکمان را در نظر بگیریم تا با تشویقهای بیش از اندازه آستانه­ی رضایتمندی او را بالا نبریم. همچنین مراقب باشیم که این نوع تشویقها با فواصل زمانی زیاد و به صورت غیر منظم صورت گیرند تا موجب شرطی شدن او نشوند. 

گام هفتم ـ با در نظر گرفتن مقتضای سنی کودکانمان، فلسفه و هدف از نماز را به آنها توضیح دهیم. به آنها بگوییم که نماز، تشکر از خدای متعال در برابر نعمتهای بی­کرانش است. به کودکانمان بگوییم که خداوند چه نعمتهایی به ما عطا فرموده و نیز به آنها بیاموزیم که در برابر هر هدیه دهنده­ای زبان به تشکر باز کنند و با بی تفاوتی از کنار کار آنها نگذرند. به عنوان مثال از او بخواهیم چند مورد از نعمتهای خداوند را بشمارد. وقتی این کار را کرد نعمت چشم را به او گوشزد کنیم. بدین صورت که چشمانش را ببندیم و به او بگوییم برخی از کارها را با چشم بسته انجام دهد. اسباب بازیهایش را سر جای خودش بگذارد. اتاق را مرتب کند. نقاشی بکشد و برخی کارهای دیگر. در این لحظات است که کودک ما آهسته، آهسته قدر چشم و میزان ارزش آن را بهتر می­داند و می­داند که چیزی جای چشم را نمی­گیرد. در این صورت به فرزندمان می­گوییم: عزیزم! فقط یکی از نعمتهای خداوند همین چشم است که فوق العاده ارزش داشته و قابل قیمت گذاری نیست. آیا شایسته نیست که با نماز از این خدای بزرگ و مهربان تشکر کنیم؟ به نظر شما کسانی که این همه نعمت را می­گیرند و حاضر نیستند نماز بخوانند چگونه انسانهایی هستند؟.  



[ پنج شنبه 89/10/30 ] [ 8:53 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / تشویق کودک به اقامه ی نماز

بسم الله الرحمن الرحیم 

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

تشویق کودکان به اقامه ی نماز (1)

پیامبر اکرم (صلی­الله­علیه­وآله) می­فرمایند: نماز ستون دین است. با توجه به این روایت، جایگاه نماز در میان سایر اعمال واجب کاملا روشن می­شود و روشن می­گردد که اگر کسی اهل نماز نبوده و یا کاهل نماز باشد، در واقع ستون دینش دچار تزلزل شده و خیمه­ی دینش به زمین خواهد خورد. به همین دلیل است که در روز قیامت و در موقف بررسی اعمال، ابتدا سراغ نمازش را می­گیرند که اگر نمازش قبول شد، مابقی اعمال خوبش را هم ملاحظه کنند؛ اما اگر قبول نشد دیگر نیازی در بررسی دیگر اعمال صالحش نبینند، چرا که شخصیی بی­نماز ایمان ندارد و عمل بدون ایمان، همانند لامپ بدون برق است که نورانیت و فایده­ای ندارد. همچنین امیرالمؤمنین (علیه­السلام) هم در باب اهمیت نماز فرمودند: نماز، دژی محکم در برابر یورشهای شیطان است.:الصَّلاةِ  حصنٌ من سطوات الشیطان.

 

با این مقدمه­ی کوتاه روشن شد که نماز تا چه اندازه در زندگی فرزندان ما مؤثر است و اگر فرزندانمان نسبت به نماز بی اعتنا باشند، در واقع نه تنها سلاحی در برابر هجوم شیطان ندارند، بلکه در آخرت هم از زیانکاران خواهند بود. حال جای هیچ گونه تردیدی باقی نمی­ماند که اگر در مورد تحصیلات و آداب اجتماعی فرزندانمان حساسیت داریم، به طریق اولی باید در مورد نماز آنها حساس بوده و به دنبال راه­کاری مناسب برای محبوب کردن نماز در دل و جان فرزندانمان باشیم.

یکی از اشتباهاتی که والدین عزیز در مورد نماز فرزندانشان مرتکب می­شوند این است که گمان می­کنند تا فرزندانشان به سن تکلیف نرسیده­اند لازم نیست حساسیتی در مورد نماز آنها داشته باشند. حتی برخی از آنها به غلط بر این باورند که تشویق کودکان به نماز نه تنها مفید نیست بلکه موجب دلسردی آنها می­شود! 

این نوع نگرش به نماز، فوق العاده خطرناک است؛ چرا که وقتی فرزندانمان با نماز بزرگ نشدند و از همان دوران کودکی با آن انس نگرفتند، ممکن است در اوایل بلوغ به عنوان تکلیفی سخت و مشقت بار به آن بنگرند و مدام در پی آن باشند که یا با شتاب نمازشان را بخوانندد و یا آن را رها کرده و پشت گوش اندازند. به عبارت دیگر شاکله­ی رفتاری فرزندان ما در همان دوران کودکی شکل می­گیرد. به همین دلیل باید نماز را که از مهمترین اعمال واجب است در همان دوران به آنها بیاموزیم و آنها را به خواندنش تشویق کنیم تا با این فریضه­ی الهی بزرگ شوند و هنگام تکلیف با آن بیگانه نباشند.  

پس همه­ی ما وظیفه داریم از همان دوران کودکی فرزندانمان، به فکر نمازشان باشیم و برنامه­ای برای مأنوس کردن آنها به نماز پی­ریزی نماییم. 

پیامبر اکرم (صلی­الله­علیه­وآله) می­فرماید: از سن هفت سالگی، فرزندانتان را به نماز عادت دهید. مُرُوا صِبْیَانَکُمْ بِالصَّلاةِ إِذَا بَلَغُوا سَبْعَ سِنِین.

ادامه دارد ... (راهکارهایی برای نماز خواندن کودکمان)



[ سه شنبه 89/10/28 ] [ 9:13 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / آشنا کردن کودک با خمس

  بسم الله الرحمن الرحیم 

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

 آشنا کردن کودک با خمس

هر مسلمانی باید برای خود سال خمسی داشته باشد. حقیقت خمس این است که زمین و آنچه در زمین است از آن امام زمان (علیه­السلام) است. روی همین اساس است که باید هر ساله در آمد خود را محاسبه کنیم و خمس آن را که سهم امام زمان (علیه السلام) است به مرجع تقلید خود تقدیم کنیم تا از طرف امام زمان (علیه­السلام) در جهت مصالح دین مصرف نماید. غالب علما هدیه را هم از اموری می­دانند که اگر مازاد بر نیاز باشد و سر سال خمسی زیاد بیاید به آن خمس تعلق خواهد گرفت. در وجوب خمس فرقی بین مکلف و غیر مکلف نیست. یعنی اگر کودک شما که هنوز به سن تکلیف نرسیده در آمدی دارد، باید خمس آن را پرداخت نماید. والدین باید با ظرافت، فرزند خود را متوجه این کار کنند و ضمن قرار دادن سال خمسی برای او، تشویقش کنند تا هر ساله خمس اموالش را پرداخت نماید. این کار می­تواند با اقدامی نمادین هم صورت گیرد تا خاطره­ی پرداخت خمس در ذهن کودکمان ماندگارتر شود. یعنی بعد از توجیه کودک و جدا کردن مال خمس از اوالش، او را به دفتر مرجع تقلید یا هر عالمی که خمس خود را به او می­دهیم ببریم تا با دست خودش این خمس را تقدیم کند و رسید خمس خود را هم دریافت دارد.

ذکر چند نکته:

1. برای این که در سالهای بعد موضوع خمس کودکتان فراموش نشود، می­توانید سال خمسی او را مطابق با سال خمسی خود قرار دهید تا هر ساله به اتفاق فرزندتان برای پرداخت خمس اقدام کنید.

2. اگر در یکی از سالها به فرزندتان خمسی تعلق نگرفت، بهتر است مبلغی به او بدهید تا هر ساله تجربه­ی پرداخت خمس را تکرار کند و از ثواب و برکت آن بی نصیب نگردد.

3. شما هر قدر هم به کودک خود از فلسفه­ی خمس بگویید، باز هم ممکن است مقداری دل­چرکین باشد و نتواند بپذیرد که پولش را به این راحتیها از دست می­دهد. برای جبران این مطلب خوب است او را تکریم کنید و تحت عنوان هدیه، پول پرداختی را در حق فرزندتان جبران کنید.

4. یکی از مراجع تقلید می­فرمودند: روزی پدری با فرزندش آمد در حالی که قلکی در دست داشت. این کودک همانجا قلکش را شکست و ضمن شمردن پولها، خمس آن را تقدیم کرد. این موضع خیلی جالب بود که دیدم پدر کودک نسبت به تربیت دینی و تدین فرزندش حساس است و خود کودک هم با اشتیاق و طیب نفس پولها را پرداخت می­کند.       



[ دوشنبه 89/10/27 ] [ 8:55 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / فرزندتان را همانگونه که هست ببینید

 بسم الله الرحمن الرحیم           

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.     

فرزندانمان را مطابق با جنسیتی که دارند تربیت کنیم

برخی از والدین که در آرزوی داشتن فرزندی از جنس دختر یا پسر به سر می­برند، وقتی نوزاد تازه دنیا آمده­ی خود را غیر از آنچه می­خواستند می­بینند، باز هم در توهم داشتن فرزندی از جنس دلخواه به سر می­برند و دوست دارند در نوع رفتار خود با این فرزند آرزوی خود را محقق کنند. به عنوان مثال اگر فرزندشان دختر است، لباس پسرانه تن او کرده، موهایش را کوتاه می­کنند و مجبورش می­کنند تا به بازیهای پسرانه دل خوش کند. اگر فرزندشان پسر است او را به زیّ دخترانه در می­آورند، موهایش را بلند می­کنند و همانند پسرها، رفتاری خشن با او دارند و با خرید اسباب بازی­های پسرانه دوست دارند رفتار یک پسر را در چهره­ی دخترانه­اش ببینند.  

اینگونه رفتارها صدمات جبران ناپذیری در فرزند به جای می­گذارد که به برخی از آنها اشاره می­شود:

1.  بچه­هایی که با این الگوی نادرست بزرگ شوند، به دلیل این که در رفتار دیگران خود را غیر از آنچه هستند می­بینند، به تدریج دچار نوعی سردرگمی و بحران هویت می­شوند.

2.  این نوع کودکان ممکن است به جای توجه به جنس مخالف، متمرکز در جنس موافق شوند و به نوعی همجنس­گرا شوند. همجنس­گرایی نوعی بیماری روانی است که موجب بی­رغبتی او به ازدواج و بروز حساسیتهای جنسی نسبت به جنس موافق گردد. (توجه داشته باشید که منظور از عبارت «توجه به جنس مخالف»، روابط غیر صحیح دو جنس مخالف نیست؛ بلکه منظور همان حسی است که در ذهن هر کس، نسبت به جنس مخالف وجود دارد که در بستر ازدواج به آن پاسخ گفته می­شود)  

3.  اگر کودک شما دختر باشد، در آینده، نمی­تواند همسر خوبی برای شوهرش باشد و با طنازی و عشوه­گری فضای خانواده را سرشار از صمیمیت نماید. همچنین چنین شخصی علاوه بر ناتوانی در شوهر داری، در محبت مادرانه به فرزندانش هم دچار مشکل می­شود. این شخص بیش از آن که خود را همسری برای شوهر و مادری برای فرزندش ببیند، در اندیشه­ها و آرزوهای مردانه روزگار خود را سپری می­کند ودوست دارد زمام امور منزل را به دست گرفته و در اصطلاح، مادر سالار شود. به همین دلیل اداهای مردانه در آورده و افتخار خود را در حضور در فضاهای مردانه می­بیند. اصولا چنین افرادی ارزش چندانی برای جنسیت خود قائل نیستند و ارزش واقعی را در مرد بودن و مردانه زیستن می­دانند!  

4.  اگر کودک شما پسر باشد، در آینده نمی­تواند همسر خوبی برای خانم خود باشد و با جدیّتی که یک زن از شوهرش انتظار دارد، مدیریت خانواده را به عهده گیرد. چنین شخصی علاوه بر ناتوانی در همسر داری، در رفتار پدرانه نسبت به فرزندانش هم دچار مشکل می­شود. و فرندانش پیش از آن که او را الگویی رفتاری برای خود ببینند، از وجود چنین پدری اظهار شرم می­کنند و احساس می­کنند که این پدر نمی­تواند تکیه گاه مناسبی برای آنها باشد. چنین شخصی علاوه بر ناکامی در همسر داری و تربیت فرزند، در محیط جامعه و محیط کاری هم به شدّت دچار مشکل شده و توان مواجهه با مشکلات ناشی از آنها را در خود نمی­بیند. چنین افرادی معمولا توان کاریابی و انتخاب شغل ندارند و دوست دارند به جای آن که تکیه گاه همسر و فرزندانشان باشند، به آنها تکیه کنند و بار زندگی را به دوش آنها بیندازند.



[ یکشنبه 89/10/26 ] [ 12:17 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / تربیت بر اساس مبانی توحیدی

 بسم الله الرحمن الرحیم       

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

تربیت فرزند بر اساس مبانی توحیدی

انسان در هر راهی که قدم می­گذارد باید ابتدا هدف خود را در پیمودن این راه را مشخص کند تا با در نظر گرفتن هدف، مسیرش را مشخص نماید. مهمترین راهی که انسان در پیش روی خود دارد، راه زندگی در این دنیا است. برای پیمودن صحیح و سعادتمندانه­ی جاده­ی زندگی باید ابتدا هدف از زندگی را دریابیم تا بعد بتوانیم مسیر صحیحی که ما را به آن هدف می­رساند انتخاب کنیم. پر واضح است که هدف از زندگی، رسیدن به لقای مهر خدای متعال و اتصاف به صفات او است.   

تربیت فرزند، یعنی قرار دادن فرزند در مسیری که او را به هدف از زندگی خود نزدیک کند. پس تربیت واقعی تربیتی است که الهام گرفته از معارف توحیدی و راهگشای حرکت انسان به سوی خداوند متعال باشد. متأسفانه برخی از والدین بدون توجه به این اصل مهم فرزندان خود را در معرض الگوهای تربیتی غربی قرار می­دهند و بدون توجه به این مسأله که تربیت غربی، تربیتی غیر توحیدی و در کاملا دنیاطلبانه است ، فرزندان و عزیزان خود را در دام دنیا پرستی و دنیا دوستی می­اندازند تا روز به روز از خداوند دورتر شده و دست خود را از کمالات معنوی تهی­تر بینند. 

همه­ی والدین دوست دارند فرزندانی مؤدب داشته باشند، فرزندانی که از بدی­ها دور بوده و مزین به محاسن اخلاقی باشند. حال ببینیم چگونه فرزندانمان را به سوی خوبی­ها سوق داده و از بدی­ها دور می­کنیم:

عده­ای می­گویند:

فرزندم! مراقب باش کار بدی انجام ندهی، تا از چشم مردم نیفتی!

فرزندم! در زندگی مؤدب باش تا مردم تو را دوست داشته باشند!

اما در مقابل عده­ی دیگری چنین می­گویند: 

فرزندم! مراقب باش کار بدی انجام ندهی، تا از خداوند دور نشوی!

فرزندم! در زندگی مؤدب باش تا خداوند تو را دوست داشته باشد!

گفتار دسته­ی اوّل در حقیقت الهام گرفته از تربیت غیر توحیدی است که انگیزه­ی کودک شما را برای خوب بودن، امور دنیایی می­داند در حالی که گفتار دسته­ی دوم الهام گرفته از تربیت دینی و توحیدی است که انگیزه­ی کودک شما را برای خوب بودن و دوری از بدی­ها، جلبررضایت الهی می­داند.

شاید برخی بپرسند: بالاخره چه تفاوتی کرد؟! در هر دو نوع تربیت فرزند ما به سوی خوبی­ها می­رود و از بدی­ها فاصله می­گیرد! 

تفاوت این دو نوع تربیت: 

الف ـ وقتی به فرزند خود می­گوییم: «مؤدب باش تا مردم تو را دوست داشته باشند» در واقع، به فرزندمان می­آموزیم که ملاک خوبیها، تحسین و تقبیح مردم است. اگر مردم از کاری خوششان آمد، آن کار خوب است، و اگر از کاری بدشان آمد، آن کار بد است. حال اگر همین مردم به برخی از فضایل اخلاقی پشت کردند، فرزند ما هم به آن پشت خواهد کرد و اگر برخی از رذایل اخلاقی را پسندیده دانستند، فرزند ما هم آن را پسندیده خواهد دانست.

ذکر چند نکته:

1.       اگر فرزند ما با این الگوی تربیتی، رشد کرده باشد تا وقتی نماز می­خواند که دیگران تحسینش کنند اما اگر در فضایی قرار گرفت که نماز را به تمسخر گرفتند، اولین کاری که می­کند ترک نماز است. در این الگوی تربیتی فرزند ما تا وقتی حجاب خود را مراعات می­کند که دیگران آن را کار خوبی بدانند اما اگر نگاه آنها به حجاب، نگاهی غیر منطقی شد در این صورت فرزند ما هم حجاب خود را کنار خواهد گذاشت.      

2.       در این الگوی تربیتی، اخلاق به صورت کلی نسبی خواهد بود. یعنی تا وقتی پایبند اخلاق هستیم که به نحوی نفع ما در آن باشد. تا وقتی از زشتی­ها دوری می­کنیم که در آن راه متضرر شویم. اما زمانی که نفع و ضرر خود را در بد اخلاقی دیدیم همان راه را طی می­کنیم. بی­جهت نیست که می­بینیم سیاستمداران غربی از یک طرف دم از اخلاق و حقوق انسانها می­زنند و از طرف دیگر، با قیافه­ای حق به جانب، هر جنایتی را مرتکب می­شوند.   

3.       منظور ما از این الگوی تربیتی آن نیست که صرف این دو کلمه موجب بروز چنین صدماتی است، بلکه منظور این است که تربیتی که بر مبنای غیر الهی باشد انسان را در این راه قرار می­دهد. والدینی که الگوی تربیتی آنها غیر دینی باشد در حقیقت روح تمامی رفتارهای آنها نماد دنیا طلبی است هر چند که خود در ظاهر اهل نماز و عبادت باشند.        

ب ـ اما وقتی به فرزند خود می­گوییم: «مؤدب باش، تا خدا دوستت داشته باشد» در این صورت، ملاک خوبیها و بدیها را رضا و غضب خداوند متعال معرفی کرده­ایم. اگر خداوند کاری را دوست داشته باشد آن کار شایسته­ی انجام دادن است و اگر کاری را پسندیده نداند، آن کار شایسته­ی ترک کردن است. اگر بتوانیم چنین ملاک ارزشمندی را به فرزندمان هدیه کنیم، در واقع ارزشمندترین گنج دنیا و آخرت را در اختیارش قرار داده­ایم.

ذکر چند نکته:

1.       اگر فرزند ما با این الگوی تربیتی، رشد کرده باشد، به هر قیمتی که شده دین خود را حفظ می­کند و حاضر نمی­شود به خاطر مردم و خوش آمد آنها ذره­ای از اصول اخلاقی کناره­­گیری کند. چنین فرزندی حاضر است از آبروی خود هم مایه بگذارد اما خود را آلوده به بدیها و زشتی­ها نبیند. او در واقع نگاهش تنها رضای الهی است و اگر همه­ی مردم جامعه در سراشیبی سقوط و تباهی قرار گیرند و به آن افتخار کنند، خود را به کناری می­کشد و حاضر نمی­شود سر سوزنی از راه نورانی الهی منحرف شود.

2.       در این الگوی تربیتی، اصول کلی اخلاق نه تنهای نسبی نیست بلکه مطلق و بدون تغییر خواهد بود. بدین معنا که فرزند شما عدالت را خوب می­داند حتی در حق دشمن خود و ظلم را ناپسند می­داند هر چند که در با دشمنش طرف باشد. صداقت در نیت و گفتار، از اصول این الگوی تربیتی است تا جایی که حاضر است حرف راست را بر زبان جاری کند هر چند که خود در این راه متضرر شود.

3.       منظور ما از این الگوی تربیتی آن نیست که صرف به کار بردن نام خدا در کلماتمان موجب قرار گرفتن فرزند در این جاده­ی نورانی شود. بلکه منظور این است که تربیتی که بر مبنای الهی باشد انسان را در این راه قرار می­دهد. والدینی که الگوی تربیتی آنها بر مبنای هدف از خلقت باشد در حقیقت روح تمامی رفتارهای آنها نماد الهی دارد و این کلمات را از عمق وجود خود به زبان جاری می­سازند.    



[ پنج شنبه 89/10/23 ] [ 4:38 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]
.::.

درباره وبلاگ



ای برادر ! پشتیبان «ولی فقیه» باش، اما پیشاپیش «ولی فقیه» بایست و تیرهای زهر آگین دشمن را که به سوی او روانه می شوند به جان خریدار شو ... تنها عافیت طلبان دنیا دوست هستند که عوام فریبانه از «ولایت» و «ولایت مداری» دم میزنند، اما در هنگامه ی فتنه ها و امتحان های سخت، پشت سر ولی فقیه سنگر می گیرند، تا دنیای خود را در خطر نبینند .

پیوندهای روزانه

سایت هم اندیشی دینی
منبــــر مکتــوب
سلمان علی (سیاسی)
طلبه پاسخگـــــو
تبدیل سال شمسی به قمری ومیلادی
سایت خبرگزاری فارس
سایت خبری رجا نیوز
سایت خبری جهان نیوز

آرشیو ماهانه

علوم قرآنـــی
نکتــه های قرآنــی
معصومین (علیهم السلام)
امیرالمؤمنین (علیه السلام)
حضرت زهرا (سلام الله علیها)
امام حسین (علیه السلام)
امام زمان (ارواحنا له الفداه)
حضرت اباالفضل (علیه السلام)
حضرت معصومه (سلام الله علیها)
نمـــــــــــــاز (راه کارها و موانع)
سلسله مباحثی پیرامون رجعت
تفسیر خطبه 222 نهج البلاغه
تفسیر خطبه 223 نهج البلاغه
ادعیه و اذکار مختلف
اخلاقی *1*
اجتمــــاعـی *1*
سیاسی
سیاسی ـ فتنــــه
راه و رسـم خواستگاری و ازدواج *1*
راه و رسـم خواستگاری و ازدواج *2*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *1*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *2*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *3*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *4*
پاسخگویی به سؤالات خانوادگی
راه نجات از عشق به جنس مخالف
پاسخگویی به سؤالات اعتقادی *1*
پاسخگویی به سؤالات اعتقادی *2*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *1*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *2*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *3*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *4*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *5*
تربیت دینی کودک *1*
تربیت دینی کودک *2*
تربیت دینی کودک *3*
تحلیلی بر برائت از جبت و طاغوت
سلسله درس هایی از معاد *1*
سلسله درس هایی از معاد *2*
سلسله درس هایی از معاد *3*
سلسله درس هایی از معاد *4*
سلسله درسهایی از کربـــلا *2*
سخنرانی کوتـاه (عمومی و دبستانی)
دانلود کتابهای مدیر وبلاگ
لطیفه، معما و مطالب خواندنی
آیین همسرداری
مناسبتهای ویژه
متفرقه
سوره کهف 1
تفسیر جامعه کبیره 2

پیوندها

شیعه در روایات اهل سنت
آیین شکوفایی / راهکارهای عملی در تربیت دینی کودک
کتاب پیوند جوان با نماز
دفاع از شیعه در روایات اهل سنت. مقدمه آیت الله خزعلی
پیوند جوان با نماز (ویرایش جدید)
آشیانه مهر (اصول و کلیدهایی از زندگی زناشویی)
سایت هم اندیشی دینی
کتاب چشمه هدایت (چیرامون امام هادی)
میزان تشیع (برسی سند زیارت عاشورا)
قالب پارسی بلاگ|قالب وبلاگ مدافعان حرم پارسی بلاگ
تور هند|لینک بیلدینگ
قیمت کرکره برقی پارکینگ|طراحی جواهر
خرید سامانه پیامک

سایت آوازک

جا لیوانی ماشین|شلف دکوری
رزرو هتل|بلوم
|فیلم
درگاه پرداخت واسط|هتل بندرعباس
هتل کیش
عکس جدید

دیگر امکانات


بازدید امروز: 73
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 2364194

طراح قالب: آوازک

[ طراح قالب: آوازک ]
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ]